درد یک پنجره را پنجره ها میفهمند
معنی کور شدن را گره ها میفهمند
سخت است بالا بروی ساده بیای پایین
قصه ی تلخ مرا سرسره ها میفهمند
یک نگاهت به من آموخت که درحرف زدن
چشم ها بیشتر از حنجره ها میفهمند . . .
سلام . باشه حاضریتو زدم...
اما آخه من همین جوریشم انقدر که بعضی وقتا شاگردا اصرار می کنن، اسماشونو میخونم چون معتقدم دانشجو خودش باید به کلاس بیاد و واسش کسب دانش و علم مهم باشه ؛
نه این که به زور حضور و غیاب خودشو سر کلاس حاضر کنه، دانشجو آزاده که خودش انتخاب کنه و منم کسی نیستم که بخوام وادارش کنم خدایی ناکرده.....
فقط سعی می کنم بیشتر اوقات، یادم بیاد زمانی رو که دانشجو بودم، همین کافیه تا بتونم درک بیشتری از اونا داشته باشم.......
البته امیدوارم که همین گونه باشه.....
اما بچه های خوبی دارم معمولاً کلاسهایی که با من دارن، زور چماق نمی خوان!!
خودشون میان
به یاد ندارم تا به حال، دانشجویی رو که غیبت بیش از حد مجاز داشته، حذفش بکنم........
و حتم دارم که اتفاق هم نخواهد افتاد، فکر می کنم که اون دانشجو یا نتونسته خودشو به کلاسها برسونه یا من روش تدریس مناسبی نداشتم و یا این که مهمتر از همه : خودش نمی خواسته حقی که از استفاده ی کلاس داشته رو، به دست بیاره.......
هانیه جون من که اعتراف می کنم دیگه شما رو نمی دونم می خوای بگی یا نه؟؟!!
راستش گل پسر،
به من یکی از اون کلاه بزرگا دادن و گفتن سیاهی لشکر باش، هم تو جشن شرکت می کنی و هم هیچ کی نمی شناسه شما رو.... (می بینی که حتی چشمای یارو دیده نمیشه!!!)
منم قبول کردم دیگه هانیه رو نمیدونم!!
البته اون شکم گنده نیستما!!!
گفته بااااااااااااااشم
<-CommentGAvator->
☁.¸¸.•☂مریم☁ در تاریخ : 1391/11/10/2 - - گفته است :
داداش گل پسر برای من عکسا باز نشد فک کنم خراب باشن