غريبه ام و در اين شهر مست تنهايي
به رغم غربت من ، شهره ام به شيدايي
غريبه ام و دلم همدلي طلب دارد
در اين تراكم غربت عجب تقاضائي!
غريبه ام و سلامم جواب مي خواهد
سلام بي جواب دلم صحنه اي تماشائي
دلم گرفته خدايا تو هم غريب شدي؟
بيا رفيق دلم شو، زغربتت به درآيي
دلم شكسته تر از شيشه هاي شهر شماست
اگر چه نيست شعر من اما ، چه بند زيبايي
خداي جمله غريبان ، رفيق شبهايم
همين كه فكر من هستي چه غم ز تنهائي
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2